خلاصهای از رمان: داشتن و نداشتن، روایت مردی ماهیگیر به نام «هری مورگن» است که در فلوریدای آمریکا زندگی میکند و تنها منبع درآمد او قایق ماهیگیریاش است. در ابتدا او شخصیتی محتاط دارد و خود را وارد معاملات نادرست نمیکند، امّا وضعیت بد معیشتی او را وادار میکند روند دیگری پیش گیرد و دست به قاچاق مشروبات الکلی و انسان بزند. در حین انجام یکی از مأموریتها است که یکی از دستانش(بازو) را به خاطر اصابت گلوله از دست میدهد، با اینحال این حادثه تغییری در او ایجاد نمیکند و او مصمم به راهش ادامه میدهد. در آخرین قرارداد کاریاش و درحالیکه قایق خودش را به خاطر قاچاق مشروبات الکلی مصادره کردهاند، با اجارهکردن قایق دوستش، «فِرِدی»، با تعدادی سارق بانک که همگی کوبایی و مورد تنفر هری هستند، همراه و در قایق درگیر میشود و سرانجام جانش را از دست میدهد، بیآنکه در این معامله چیزی به او، همسر و سه دخترش برسد.
از نکات قابل توجه:
- در این رمان هجده فصلی، با دو راوی سر و کار داریم؛ در چند فصل آغازین، روایت داستان به عهدهی شخصیت اصلی یعنی هری مورگن است، ولی در فصلهای بعد راوی به سومشخص تغییر مییابد.
- توصیفات و جزئینگریهای نویسنده، بینظیر و در خور توجه است. گرچه خیلی از اسامی و مکانها به گوشمان ناآشنا است، ولی این صرفاً از ضعف و ناآگاهی ما سرچشمه میگیرد.
- تصویرسازیها به گونهایست که تا پایان ماجرا، خواننده گویی با یک فیلم مکتوب همراه است و لحظه به لحظهی فیلم را میبیند.
- سبک و قلم ارنست همینگوی امضای مخصوص خودش را دارد.
- دیالوگها یکی از نقاط قوّت کار محسوب میشوند،ضربهای و زیگزاگی.
- به نوعی باید گفت شخصیت هری مورگن و «اُوه» در رمان« مردی به نام اُوه» فردریک بکمن، ویژگیهای مشابهی دارند؛ سرد، خشک، لجباز، یکدنده، مغرور و در عین حال دارای قلبی رئوف که بازتاب آن را در رفتار با همسرانشان شاهدیم.
- فیلم افتباسی آن به کارگردانی«هاوارد هاکس» ساخته شده و برای درک مفهوم و مقایسهی آنها دیدنش خالی از لطف نیست.
بالاخره بعد از دو هفته، رمان پرکشش و جذاب «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی پایان یافت. رمانی که به جرأت یکی از بهترین رمانهایی بود که خواندهام. از معدود رمانهایی که اگر فاصله و وقفهای بین خواندنش میافتاد، مجبور نبودی کمی عقبتر بروی و چند سطری را بخوانی تا موضوع و رشتهکلام دستت بیاید. شیوهی خوب پرداخت رمان سبب میشد به محض شروع مجدد، با حادثه همراه شوی و تمام رویدادهای قبل را به یاد بیاوری. به اعتقاد من یکی از بزرگترین نقاط قوّت اثر محسوب میشود.
خلاصه که خیلی جذاب بود. یه دوهفتهای رو با هری و قایقش توی دریا مشغول ماجراجویی و یادگیری بودیم:) دست و پنجه ارنست همینگوی درد نکنه...