حسینآقا هم دیروز صبح به جمع تیرماهیا اضافه شد.
دوسهروز دیگه طاقت میآورد، همقران روز تولد پسرخالهش میشد:)
فعلا چهار به یک، جمع ذکور بر اُناس پیشی گرفتن... میو:)
+
کتاب دوم استاد رو باید ویرایش کنم و این درحالیست که مقاله و تحقیقات ترمی که گذشت رو هنوز شروع نکردم و خدا رحم کنه این ترم و نمراتش!
با اینحال دلیل نمیشه نخوام ویرایش کنم.
وی باوجود طاقتفرسابودن مقولهٔ ویراستاری و تخصصیبودنش که ته دل هرکس و ناکسی را خالی میکند، به این فنّ شریف گهگداری عشق میورزد.:))
+
دنیای برای خودم بودن رو بیشتر دوست دارم و حس میکنم از یک آدم اجتماعی و برونگرا کمکم دارم به یک آدم درونگرای آرامشطلب سوق پیدا میکنم...
و چه بسا «کمال اینست و بس»... :)
هر چه پیرتر میشوی سه تغییر در زندگیت رخ میدهد: اول اینکه حافظهات را از دست میدهی ... دومی و سومی را هم به یاد نمیآورم!