الهی به امید تو
آنقدر با هم زندگی میکنیم تا تو در من هبوط کنی و من در تو و اینجا سرآغازمان خواهد بود
در یک بعدازظهر دوشنبۀ دوستداشتنی ، در زمستان نه چندان زمستان و با تفال به مرد شیرین لحظههای تنهایی و تردید
هفت دیماه تولد این وبلاگ بود. یه خونۀ مخفی که همیشه دلم میخواست حس خوب رو لابهلای روزمرهنوشتها توش جا بذارم. گاهی عحیب دلم برای اونروزا و آدماش تنگ میشه...
متن بالا اولین متن و پی بنای این خونهست. دیماه 89، ساعت 19:20 دقیقۀ روز دوشنبه بود.
خیلی چیزا تغییر کرده.