- میان من و بورخس شباهتهای عجیبی است. زرد آخرین رنگی است که بورخس میبیند. بعد از نابیناییاش جهان برایش چیز بیشکلی میشود با لکّهای زرد. این دقیقاً همان اتفاقی است که برای من میافتد.
- خلقت سه سطح دارد که به صورت نزولی شامل عقل، نفس و جسم یا همان حس است.
- جهان تلّ اسرار است و فقط وقتی وقتش باشد میشود چیزی را گفت که ضروری است.
- از کتابی شنیدم که زمین گرد نیست، مربع دردناکی است با چهار ضلع جهنمی. این ماییم که در تلاشی تاریخی اضلاعش را میکشیم و سعی در گرد کردنش داریم.
- بوها تنها بازماندگان زمیناند، با آدمیانی سرشار از حس غلیظ انتظار و خدایی بیوزن که برایمان بیدریغ میگرید.
- میگوید آن بیرون همهچیز پیوسته در حال از دست رفتن است و حسرت تنها حس حقیقی آنجاست.
- نظام عالم وجود کاملاً مثل دو ضربدر دو مساوی چهار است. طبیعت از کسی نمیپرسد تو چه میخواهی. آرزوهای تو به طبیعت چه مربوط؟
- به قول تولستوی همهچیز برای کسی که میداند چگونه صبر کند، به موقع اتفاق میافتد.
- در این جهان چیزهایی هست که هیچوقت نمیشود کامل گفتشان، چیزهایی که وقتی به کلمه در میآیند از ابعادشان کاسته میشود.
- شیخ میگوید زمان فقط به واسطهی حرکت است که به وجود میآید.