ابراهیم ادهم بر لب دجله نشسته بود و خرقهی ژنده خود را میدوخت. سوزنش به دریا افتاد"کسی ازو پرسید ملکی چنان از دست بدادی چه یافتی؟" اشارت کرد به دریا که سوزنم باز دهید. هزار ماهی از دریا برآمدی هر یکی سوزنی زرین به دهان گرفته.
+
+چه اسطوره و افسانهی کهنی در آن نهفته است؟ یونس و ماهی
+
مسئلهی مهم داستان بالا همان ماهی و چیزی از دهان بیرون آمدن است.
+
ضمیمهنوشت: ابراهیم ادهم شاهزادهی بلخ و در برخی روایات پادشاه بلخ بود که به دلیل گرایش به عرفان، پادشاهی را رها کرد. حکایت بالا نمایانگر مقام عرفانی ابراهیم ادهم و درجهی والای اوست. آنچه از دست داد و آنچه به دست آورد...