- پیرمغان از تعبیرات و کلمات کلیدی دیوان حافظ است.
- پیرمغان در واقع مابه ازای تاریخی و خارجی ندارد؛ ولی منِ آرمانی حافظ است
- ترکیبی از دو شخصیت متناقض است.
- پیر با بارمعنایی که درجامعه قرن هشتم داشته درواقع نماد و نمود خواست ها و نیازهای معنوی انسان و کلمه مغ که زرتشتی است نمادی است از شخصیتی که غرق در لذت های مادی، دنیوی و انسانی است و ترکیب این دو جامع اضداد است.
- حافظ خواننده هایش را یه این متوجه می سازد که وجود انسان تک بعدی نیست. یک قطب وجودی بر قطب دیگر ارجحیت ندارد. هم مادی و هم معنوی را داراست و نمی توان یکی را نادیده گرفت.
- شعرای بزرگ در آثازشان اسطوره آفرین هستند.
- اسطوره و منِ آرمانی فردوسی رستم است. منِ آرمانی حافظ پیرمغان است.
- مهدی اخوان ثالث(میراث): پوستینی کهنه دارم من/ یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبارآلود/ مانده میراث از نیاکانم مرا این روزگارآلود... این دبیر گیج و گول و کوردل تاریخ/ تا مذهب دفترش را گاه گه می خواست با پریشان سرگذشتی از نیاکانم بیالاید/ رعشه می افتادش اندر دست./ در بنان درفشانش کلک/...زانکه فریاد امیر عادلی چون رعد بر می خاست/هان، کجایی، ای عموی مهربان! بنویس
اخوان، نتیجه می گیرد که تاریخِ ما را آنگونه که باید درست و دقیق ننوشته اند و طبق امیر زمان نوشته می شده.
- پوستین کهنه در واقع نماد و سمبلی از متون ادبی و تاریخی و بطور کلی تمام شاهکارهای فرهگی ما است که ریز و درشت تاریخ ملت در آن ها به تصویر کشیده شده است.
- رستم شاهنامه: شخصی با قدرت نظامی عظیم و عمری طولانی است که صرفاً در اسطوره امکان پذیر است و این همان آرمان و آرزوی مردم ایران است که قهرمانی از مرز و ملیتشان دفاع کند و در آثار فردوسی با رستم متبلور می شود.
- روزگار فردوسی روزگار مبارزه و فیزیکی علیه دشمنان است. اسطوره آفرینی فردوسی همزمان است با آرزوی مردم در قالب اسطوره ای به نام رستم برآورده می سازد.
- در مقابل رستم که اسطوره ی قرن چهارو پنج است، اسطوره ی قرن هشت کسی است که نمودش فکری است و اصلی ترین کارش ریاستیزی است. یعنی همان پیرمغان که ترکیب تناقض هاست.
- وفای به عهد، راستی و درستی از خصلت های اصلی پیرمغان است.
- هنر چیزی را می آفریند که انسان می خواهد ولی نیست و بهترین راه آن اسطوره سازی است.
- پیرمغان تبلور آرمان ها و آرزوهای انسان ها است هرچند خودشان از آن بی خبر باشند و درونشان باشد. کشف حجاب روحی است که حافظ می کند.
- دانی که چنگ و عود چه تقریر می کنند؟/ پنهان خورید باده که تعزیر می کنند.
نمی شود عشق و عشق ورزی را انکار کرد؛ هرچند زمینی باشد.
- تعبیر سالک همان رهرو راه طریقت. با نادیده گرفتن دوبعدی بودن انسان وقت پیرمغان را ناخوش می کنند.
-می خور که شیخ و واعظ و مفتی و محتسب/ چون نیک بنگری همه تزویر می کنند.
ریاستیزی پیرمغان که کارکرد اصلی است در این بیت نمود دارد.
- پیرمغان در واقع یک انسان آرمانی است و گمشده ی عصر حافظ است که او آرزو می کند چنین شخصی وجود داشته باشد.